سمیرا سمیرا سمیرا ی من چه معصومانه رفتی و چه داغ بزرگی برا ی ما گذاشتی نازنینم چرا اینقدر زود خوابیدی بدون لالایی و قصه بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه دیگه كابوس زمستون نمی بینی توی خواب گلهای حسرت نمی چینی دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه جای سیلی یا یه باد روش نمی مونه دیگه بیدار نمی شی با نگرونی یا با تردید كه بری یا كه بمونی رفتی و آدمكا رو جا گذاشتی قانون جنگل رو زیر پا گذاشتی اینجا قهرن سینه ها با مهربونی تو تو جنگل نمی تونستی بمونی دلتو بردی با خود به جای دیگه اونجا كه خدا برات لالایی میگه میدونم میبینمت یه روز دوباره توی دنیایی كه آدمك نداره اگه براش فاتحه بخونين ممنون ميشم ...